آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

61 - سفر به مالزی (1) (13/10/1391)

سفر به مالزی روز چهارشنبه سیزدهم دی ماه ١٣٩١ آترینا گلی با مامانی , بابایی , باران گلی , خاله مهرناز و عمو حمید برای یه سفر ٨ روزه راهی مالزی شدن.   مالزی کشوری است واقع در جنوب شرقی آسیا که از شمال با کشور تایلند و از جنوب با سنگاپور و از شرق با دو کشور اندونزی و برونئی همسایه می باشد . این کشور دارای 13 ایالت  که از دو بخش کاملا مجزا ، مالزی غربی و مالزی شرقی تشکیل شده است و مالزی شرقی شامل ایالت صباح و ساراواک می باشد و هر ایالت پادشاه و پرچم اختصاصی خودش را دار د و پرچم ملی مالزی از 7 خط سفید و 7 خط قرمز افقی تشکیل شده است که نشانگر تعداد ایالت های آن و  همچنین دولت فدرال می باشد. ...
7 بهمن 1391

62 - سفر به مالزی (2) (15/10/1391)

روز دوم سفر   ساعت ٧:٣٠ از خواب بیدار شدیم و آترینا گلی رو که مست خواب بود به زور از خواب بیدار کردیم.ساعت ٨ برای صرف صبحانه به بوفه صبحانه هتل رفتیم. عکسای بعدی رو پس از صرف صبحانه از بچه ها گرفتیم . تا ساعت 9:20 که تور به دنبالمون بیاد. روز دوم سفر     اولین جایی که برای بازدید رفتیم یک معبد چینی در داخل شهر بود که اتفاقا مراسم مذهبی در اون در حال برگزاری بود.       چینی ها مشغول عبادت   کارگاه شکلات سازی بعد از معبد نوبت رسید به بازدید از یک کارگاه شکلات سازی. شکلاتهای خوشمزه ای داش...
7 بهمن 1391

63 - سفر به مالزی (3) (16/10/1391)

روز سوم برنامه روز سوم دیدار از صنایع دستی قلع و بزرگترین مجموعه سرگرمی ، تفریحی و ورزشی مالزی با گذر از جنگل های استوایی در بلندترین ارتفاعات مالزی و نیز معبد بهشت و جهنم و باغ توت فرنگی و کاهو بود. ورودی معبد بهشت و جهنم روز سوم   ساعت 7:30 آترینا گلی رو به زور از خواب بیدار کردیم و برای صرف صبحانه به بوفه هتل رفتیم. قرارمون با خانوم احمدی ساعت 9:20 بود که به دلیل ترافیک کمی تاخیر داشت. آترینا و باران در انتظار اتوبوس تور   نمایشگاهی از صنایع دستی قلع اولین جایی بود که برای بازدید رفتیم و فهمیدیم که مالزی از بزرگترین کشورهای تولید کننده قلع در دنیاست . آترینا و باران در ورودی...
7 بهمن 1391

16-سفرنامه آترینا از تولد تا 2 سالگی (2)

    اصفهان (مهر 89) یه سفر خیلی خوب با خاله نیکا و عمو بهرام به اصفهان داشتیم که خیلی خوش گذشت . سفر به اصفهان   نمایی از هتل عباسی لغاتی که تازه یاد گرفته بودی و همش تکرار می کردی: 1- دمپایی 2- چطوری؟؟؟   بابایی و آترینا لب زاینده رود     آترینا ، پارمیس و پژواک در کاخ چهلستون     آترینا و عمو بهرام       رستوران هتل عالی قاپو   صبحونه هاش واقعا عالی بود یه آکواریومم داشت که آترینا عاشقش بود.     آش داغ در فضای سرد هتل عباسی     دور ...
5 بهمن 1391

17-سفرنامه آترینا از تولد تا 2 سالگی (3)

کیش (اسفند٨٩)   اواسط اسفند ماه ما به اتفاق باران ، خاله مهرناز و خانوم شبستری رفتیم کیش هتل داریوش . همه چی خیلی خوب بود و به هممون خوش گذشت فقط حیف که عمو حمید نتونست بیاد. سفر به کیش روز اول سفر تور گشت یک روزه شهر برگزار شد و نقاطی از شهر مثل شهر زیرزمین کاریز درخت سبز و ... را که تا حالا نرفته بودیم بازدید کردیم.  غروب آفتاب و کشتی یونانی       باران گلی     تو این سفر آترینا خیلی روبراه نبود و ما خیلی بیرون نرفتیم بیشتر وقت رو تو هتل گذروندیم که البته فضای آروم و قشنگی داشت .     آترینا و مامانی ...
4 بهمن 1391

19-آترینا در موزه حیات وحش

بازدید آترینا از موزه حیات وحش دارآباد   موزه حیات وحش دار آباد آترینا و بابایی   آترینا در پارک ملت این کلاه و شال آترینا هنر خاله مهرنازه که با پالتوی رضا خانیش خیلی ست شده.کلی اون روز مورد توجه قرار گرفت وحتی مدل عکس یک عکاس حرفه ای هم شد.   ...
4 بهمن 1391

26-رستوران تماشا

رستوران تماشا اینجا رستوران تماشا بالای میلاد نوره و همون روزیه که رفتیم کرج برای فک پلاک ماشین قبلی مامانی. آترینا در رستوران تماشا   مامانی آترینا   اون روز بود که برمک رو هم از همون میلاد نور خریدیم.       دخترک اسکوتر سوار کادوی عمه سمیه به آتریناست که البته ربطی به این موضوع نداره . به قول اقا خرگوشه هویجوری گذاشتم. پارک ملت در پاییز چه پاییز غم انگیزیه این پاییز 90!       باز هم خوابالوی چپ دست ما ...
4 بهمن 1391

28-سرزمین عجایب

بهمن 1390     آترینا در سرزمین عجایب  آترینا در سرزمین عجایب اون روز باباجون ، خاله پری و خاله نسترن هم همراه ما بودند.ناهار هم بوف همونجا خوردیم .خواستیم روحیه باباجون عوض شه.     خانوم ببری     آترینا در استخر توپ   تیراژه     این پالتو , کلاه و شال گردن هدیه خاله مهرنازه که کلاه و شال رو خودش بافته.دست خاله مهرناز درد نکنه!     پشت ویترین رو ببینید! اینا همه دوستای برمک هستند.   اینجا هم یه فروشگاه بازیهای فکری تو تیراژست که اسمش یادم نیست همیشه خریدای خوبی از اونجا داشتیم.   اون...
3 بهمن 1391

21-سفر به شیرگاه

شیرگاه همون جایی بود که کارگاه عمو حسین اونجا بود و ما به اتفاق پارمیس اینا یه سفر کوتاه به اونجا داشتیم . فکر کنم پاییز 89 بود.     اینجا آترینا برای اولین بار قایق سوار شد که البته کار واقعا خطرناکی بود شیرگاه       رستوران اکبر جوجه قائمشهر   بهمن 89 عمو ساویز به خاطر بیماری آقای آزادی از امریکا اومده بود و همه دور هم منزل عمو بهرام جمع شده بودیم. مصادف بود با تولد مامانی که با یه کیک همونجا تولد مامانی برگزار شد.خاله نیکا ته چین خوشمزه مرغ و بادمجون درست کرده بود که خیلی خوشمزه بود. شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت.     منزل عمو بهرام &nb...
3 بهمن 1391

31-آترینا در آبعلی

آبعلی (نوروز 91) یه روز صبح در یک هوای عالی مامانی ،بابایی و آترینا گلی تصمیمی گرفتن برن آبعلی برف ببینند.   آبعلی (نوروز91)   آترینا وبابایی   آترینا اون روز انقدر از این تیوب سوارهای محترم ترسیده بود که همش می گفت بریم.   ناهار رو هم تو یه رستوران خیلی خوب خوردیم که اسمش یادم نیست .     ...
3 بهمن 1391